- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام
زندگی بی مهـر تـو معـنا ندارد یاعـلی بنـدگی بی حـبّ تو امـضا نـدارد یاعلی در نمازی که اذان آن تهی از نام توست غیر شیطان منزل و مأوی ندارد یاعلی بی تولای تو روزه زحمتی بی فایده است روزه بی تو باطل است، اما...ندارد یاعلی «لا یَزیدُ الظّالمین الا خَسارا» می شود خـتم قـرآنی که نـورت را ندارد یاعلی بی تو این قرآن به سرها نیست غیر از دردسر این عبادت توشه در عـقبا ندارد یاعـلی لـیـلـة الـقـدر بـدون درک قـدر فـاطـمـه در مـفـاتـیـح خــدا احـیـا نـدارد یـاعلـی محسنش را داده جان خویش راهم می دهد چیزی از این بیشتر زهرا ندارد یاعلی در چرا با زور وا شد، پهلوی زهرا شکست درب ایـن خانه مگـر لولا ندارد یاعـلی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای کـوفه چه ساکت و خمـوشی خامـوشی و سخت در خروشی ای پـیـر مـریـض کـو طبـیـبـت ای مـنـبـر کـوفـه کـو خطـیـبـت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای نخلهـای کـوفـه! امـام شـمـا چه شـد؟ آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟ هم صحبـت غریب تو ای چـاه کوفه کو؟ فـریــادهـای آن دل درد آشـنـا چــه شــد؟ ای کـوفه آن امـیـر غـریـبـی کـه سـالهـا دیـده اسـت از رعـیتـش آزارهـا چـه شد؟ «میثم» بخوان ز سوز جگر روضۀ علی با ما بگو به آن شـه ارض و سما چه شد؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام
از غـربـتت اگر چه سخنهاست یا عـلی دنـیـا دگـر بـدون تــو تـنـهـاسـت یا عـلـی آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون در محـضر خـدات چه زیباست یا عـلی
: امتیاز
|
شام غریبان شهادت حضرت علی علیه السلام
کوفه شده در ماتمت شام غریبان یا علی چون گیسوی زینب بوَد عالم پریشان یا علی تو روح قرآنی علی، تو شاه مردانی ولی مردی ندیده مثل تو ظلم فـراوان یا علی
: امتیاز
|
تشیع و تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
آمـاده نمــودنـد حــنــوط و كـفـنـش را شُستند به اشك غم و حسرت بدنش را مظلوم تر از او چه كسی بود كه در شب مظلوم تـر از فــاطمه بُردنــد تنش را در آن شب تاریك و غــم آلـود سپردند بر زینب محنت زده بیت الحَـزَنش را با دیده حیـرت زده از عــرش، ملایك دیدند غم و حُزن حسین و حـسنش را در بین بیــابان نجف عــرش نشیــنان خواندند حــدیثی ز مـلال و محنش را قـدسی نـفـسانِ حــرمِ قــدس شب قــدر دادنــد به زهــرا خــبــر آمــدنــش را رفت آن كه پس ازغُربت طوفانی خود،باز با فــاطمه گوید غــم تنهــا شـدنش را پروانه پرش سوخت و شمع سحری مُرد گفتند به هم تا غــمی از ســوختنش را گــویند خطیــبان سمــاوات «وفــائی» بر منبــری از نور حدیث سخــنش را
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
دوباره شب شـد و كعبه دوان دوان می رفت كجـا به این عجــله او نفـس زنان می رفت چــه قـدر آیهٔ انفـــاق روی دوشـــش هست اگر چه این همه با كیسه های نان می رفت شبیه كــــودكیِ خـویـش گـریه هـا می كرد در آن شبی كــه به یـاری بیوگان می رفت همه به ســاعـــت هر شب نگـاه می كردند ســر قــــرارْ مسیحـای مهـربــان می رفت ولـــی دوبـــاره ندیـدنـد مــرد شب هـــا را و باز مثـل همیـشـه كه بی نشـان می رفت دوباره سیـر شدند و به خواب خوش رفتند ولی به گــریه دوبــاره امیــرمان می رفت
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)
دیگر برایم دل خــوشی معنــا ندارد وقتی تو را بابــای من دنیــا نــدارد رفتی یـتــیــم بی قــرار شهر کــوفه حس کرد تازه طفلکــی بـابــا ندارد رفتی بـرای زینب تو خستگــی ماند دیگـر پرستــارت به پیکــر نا ندارد خونت نوشته گوشۀ محــراب مسجد این کوه طور عــاشقی موسی ندارد دنیا پــدر جان تا خود روز قیــامت مانند تو گــریــه کــن زهــرا نـدارد رفتی و از این شهر بُردی مهربانی کــوفــه برای مــانــدن ما جا نــدارد رفتی خیــال دشمن تو گـشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دختـرت کن در روزهایی که حــرم سقــا نــدارد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گر چه در خاک نهان شد بدن خستۀ تو کعبــۀ خلــق بود خــانــۀ در بـستــۀ تو شمع سان سوختی و آب شدی دم نزدی که جهان ســوخته از گــریۀ آهستـۀ تو گر چه آوای اذانت شده بر لب خاموش می دمد لالــۀ تــوحـیــد زگــلدستــۀ تو کیست تا مثل تو از لطف به قاتل نگرد ای فدای نگــه چشم ز خــون بستــۀ تو گــل لبخـنـد تو نگــذاشت بدانند که بود یک جهان غصه درون دل وارستـۀ تو خلق، یک لحـظه زدرد دلت آگــاه نشد بی صدا بود زبس گــریــۀ پیــوستۀ تو چه به زهرا گذرد گر بگذارد به جنان دست بشکستــه به پیشــانی بشکستۀ تو پیش از آن روز که آب و گل ما خلق شود اشک ما ریخته بر روی به خون شستۀ تو "میثم" سوخته دل را زکــرم وامگــذار کز همه رسته و عمری شده وابستۀ تو
: امتیاز
|
تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
وقـتی که آسمـان نجــف پر ستــاره شد بر قبــر نــوح بُهت زده در نظـاره شد آدم بـرای دیــدن حیــدر شتــاب داشت تابوت روی دوش ملائک ســواره شد این مصطفی است منتظر روی مرتضی کــز اشتـیــاق؛ دیــدۀ او پُـر ستـاره شد قـبــری که بود بــستــر آمــادۀ عــلــی ظاهر به یـار فاطمه با یک اشــاره شد این فــاطـمه است دیــدن دلــدار آمــده آغــاز زنــدگــانی زهــرا دوبــاره شـد اینک رسیــد لحظــۀ حســاس انتـظــار نبض زمین و قلب زمان پر شماره شد با هم شکـافِ پهلو و سر حرف میزنند دیگــر زمان گــفـتگــوی استعــاره شد پهلــو شکسته یــاور قلب شکسته است دیــدار یار پـرده ای از سوگــواره شد دستی ز قبــر آمد و دست خــدا گرفت پنهان به خاک پیکر سلطان چــاره شد می گـفت با علــی دل شب نــالۀ حسن برگرد کز زمین و زمان راه چـاره شد این بار دوم است «جگر پاره» می شود قلبی که قبل رحلت خود پاره پـاره شد
: امتیاز
|
تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
تا جسم بو تــراب نهـان در تــراب شد گردون به فرق خاک نشینان خراب شد با یک مدینه غربت و یک کوفه درد و غم مانند شمع سوخت و لب بست و آب شد وقتی که بــازگشت حسن از کنار قبــر از سـوز نـاله اش دل زینب کبــاب شد چندین ستاره در دل شب خون گریستند تا نیمه شب به خــاک نهان آفتــاب شد پاداش آن مــروّت و مردانگیّ و عـدل روی علی ز خون سر او خضاب شـد کاش این چنین نبــود و نباشد شنیده ام بین همه ســلام عــلــی بی جــواب شد فریاد می زنند شب و نخــل و چاه ها والله بر عــلــی ستــم بی حســاب شــد در مجــلس شهـیــد همــه آورنــد گــل امشب سرشگ دیــدۀ زینب گـلاب شد "میثم" سزد که نسل جوان گریه ها کنند بر رهبری که پیر به فصل شبـاب شد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
شب و تــاریکی و صحــرایِ خاموش فلــک از جــامــۀ مــاتــم سیــه پــوش گــرفـته در زمیــن چـنــدیــن سـتــاره یکی خــورشید خــون آلــوده بر دوش ســکــوت مــرگ، عــالــم را گــرفتـه تو گــویی آسمان هم رفـتــه از هــوش درون ســیــنــه هــا فـــریــاد فـــریــاد صــدای نــاله ها خــامـوش خــامــوش بیـابــان نجــف چــشــم انـتـظــار است که گیــرد جــان عــالــم را در آغـوش خــــدا دانــد کــه خــــون فــرق مــولا ز قــلـب آفــریــنــش می زنــد جــوش ز صــحــرای نــجــف آهــســتــه آیــد صــدای نــالــــۀ عــبّــاس بــر گــوش "جوانــمردی" دل شب رفت در خاک "عــدالـت" تا قــیــامت شد فــرامــوش کــجــا رفـت آن امیــری کــز رعـیّـت رسیــدش نیــش ها در پــاســخ نــوش کتــاب غــربـتـش تا حشــر بــاز است چنانکه فــرقِ ســر، تا طــاق ابــروش زخونت «میثم» ار شد خاک مـفروش ولای دوست را مــفــروش مـفــروش
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال سیدالشهدا )
به خاک تــربتت بابا نهـادم تا سر خود را شنیدم نالۀ جـانسوز زهــرا مــادر خود را نگه بر دیــدۀ گــریان مــادر کردم و دیـدم که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را به یاد غــربت مــادر فتـادم پای تــابــوتت چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را ملاقات خـدا رفتن عذار لاله گــون خواهد از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را به گلزارجنان محسن در آغوشت چو بنشیند ببوس از جانب من روی کوچک یاور خود را تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت که گیرم در بغل نعش علّی اکبــر خود را یتیــمان بر تو آوردنـد شیــر و یـاد من آمد که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را زبان طبع میثم را به محفل ها دُر افشان کن که ریزد بر قدوم خاندانت گــوهر خود را
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
جای منـاجــات سحــرهای تو خــالــی محــراب تنها مانده و جــای تو خـالی امشب برای گــریه کردن بر مــزارت ای مرد تنها جــای زهــرای تو خـالی امـشب میــان ســفــرۀ ایــتــام کــوفــه خالیست جای نان و خــرمای تو خالی حتــی میان چــاه بی هــمــراه کــوفــه جــای طنـیــن درد دلهــای تو خــالــی امشب سحر با یاد مادر بعد سی ســال بر قلب من جــای تســلای تو خــالــی گیرم که امشب را به نحوی صبر کردم در پیش زینب جــای فــردای تو خالی امشب خلاصه هر کجای کـوفه گشتیم دیدیــم کـوفــه جای مــولای تو خــالی او رفت و بعــدش یاد او ماند و دل ما بغض گــلوگیــر علــی شد حــاصل ما کــوفه زمیـن را بر ســرم آوار کردی شام مرا با شـام هـجـران تــار کـردی اوهر چــه خــوبـی کرد در حق تو اما تو در عوض ظلم و جفـا بسیار کردی او حــق ایــتــام تــو را پــرداخت امــا حق علــی را خوردی و انکــار کردی در ظلم بی حــد، دیـدۀ عــالــم نـدیــده کــاری که تو با حیــدر کــرار کـردی اما علی ممنون شد از تو؛ چو با مرگ او را جــدا از غــصۀ مسمــار کـردی او را به پــاس لطفـهای بــی شمــارش با فــرق خــونین میهمان یــار کــردی دفــن شبانه عــادت این خــانواده است کـوفه تو هم تــاریخ را تکــرار کردی شد بــدرقه از ســوی فرزنـدان یکایک تابــوت حیــدر رفت بر دوش مـلائک شبهای دوری از علی دور و دراز است سهم دل زینب فقط سوز و گـداز است آن کیسه، سهـم الارث مولانا حسن شد بعد از شهادت هم علی مسکین نواز است بــاشــد بــلنــد آوای مــظلــومــیـّـت او این نخلهای کـوفه تا در احتــزاز است جا دارد از غصــه همه عالــم بمیــرند گفتند حـیــدر هم مگر اهل نمــاز است آن ظلم هایی که به زهــرا و علــی شد پرونده اش تا روز محشر باز باز است از بس به گوش چاه کوفه روضه خوانده هر روز، کار چاه کوفه سوز و ساز است مولای ما با خود به زیر خـاک ها برد آن سینۀ تنگــی که مالامــال راز است درد دل آل عــــلــی درمــــان نــــدارد رنــج و غــم این خاندان پــایان نـدارد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
كوفه پس از حیدر فضای مبهمی داشت آن شهر غم هر گوشه آثار غمی داشت در كــوچه های شهـر غــم آلود كــوفه هر جا یتـیمی بود حــال درهمی داشت آنشب فـقـیری از خــدای خویش پرسید كوآنكه هر شب با فقیران عالمی داشت مــرهم برای زخــم او پــیــدا نمی شــد امّا برای زخـم عــالــم مــرهمی داشت بردند او را نیـمـه شب پنهــان ز مردم رفت آنكه بهر خویش چاه محرمی داشت بیت ولایت بعد از او بیت الـحــزن شد بر روی دیوار و درش گرد غمی داشت هر غنچه و هر گـل به گــلـزار ولایت بر روی گلبرگ رخ خود شبنمی داشت از گــریــۀ زیـنب تمام عــرش لــرزید وقتی میان زمزمه ها زمــزمی داشت یك سو حسین و سوی دیگر مجتـبـایش گریان ز هجــر روی بابا ماتمی داشت عــبــاس او بــا یــاد درد غُــربــت او در گوشۀ تنهـائی خود عــالــمی داشت هرگاه می خواهم كه از دردش بگـویم گویم«وفائی» او مگر درد كمی داشت
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( بعد از شهادت )
گفتـم به چــاه ای دل شب محرم عــلی امـشـب مـبــاش مـنـتـظــر مقــدم عـلی هرشب صدای غربت او بود و گوش تو امشب تــوئی و زمــزمــۀ مــاتــم علی مسجد خموش مانده و گلدسته ها غریب محراب کــوفه شستــه شده از دم علی یک لحظه تیـغ آمد و یک دم تمــام شد عمر علــی و درد علــی و غــم علــی یک عمـر بود محــرم دل ها ولی نبود جز نخــل های کوفه کسی هــمدم علی کعبه به کوفه رو کن و حج وصال بین محراب خـون گرفته شده زمــزم علی هم نـاشنــاس آمد و هم نــاشناس رفـت عالــم نیـافت یک خبر از عــالــم علی دشنام بود و زخم زبان بود و خنده بود در التــیــام زخــم درون، مــرهم علی
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند تو رفتی و آه غمت به آتــشم کــشیـده است در دل من روضۀ تو به جز شرر نمی زند بعد تو گــریه میـشود روزیِ دختــرت پدر به شام گــریه های من سپیده سر نمی زند خــفـتـه یتـیم کوفه در کــوچـۀ انـتـظـار تو نمیخورد نان و به جز حرف پدر نمی زند ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز بود بدون تو شکــوفه ای به برگ بر نمی زند تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آهِ کسی شعله به چــاه کــوفـه از آتش در نمی زنـد تو رفتــی و اهــالی خــرابه ها گــریـسـتند که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمیزند
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( شام غریبان )
نخل خرماست خَم و سر به گریبان علی است شب قدر است و یا شام غریبان علی است چشم ما پــر شده از خــون دل شیــر خـدا دل ما قطعه ای از تربت پنهان علی است بوی زهــرا رسد از خــاک بیابــان نجـف امشب ای اهل نجف فاطمه مهمان علی است پای هر نخــل که در کــوفه مناجــات کنید جای خونِ جگر و دیدۀ گـریـان علی است بعد از این شب چه شب عید بیاید چه عزا همه شبها شب اشگ و شب هجران علی است گرچه در سجده علی کشته شد از شدّت عدل عدل یک لالۀ خندان ز گـلستان علی است کــرم و جــود و جوانــمردی و آقایی بیـن قاتل جانِ علی دست به دامــان علی است یک طرف فاطمه، یک سو فقرا چشم به راه یک طرف پیرزنی منتظر نان علــی است خــاک، دلبــاخــتــۀ سـجــدۀ طــولانــی او چاه دلسوخـتــۀ سیـنـۀ ســوزان عــلی است کاســۀ شیــر یـتـیمان همه شد کاسۀ اشک سیل خون است که در چشم یتیمان علی است به پــریشــانی دل های پــریشــان "میثــم تا ابــد امّت اســلام پــریشــان علــی است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای ولی نعمت من، دلبر و دلـدار علی می زند هر نفسم نام تو را جـار عــلی هیچ کس جز تو مرا نیست خریدارعلی کمکــم کن بشــوم میــثـم تمــار عـلــی آمــدم کــار مرا بــاز تـو راه انــدازی وقت آن است به این بنده نگاه اندازی از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم یا علی گفتم و یک عالـمه رحمت دیدم دم به دم بر سر این سفره عنـایت دیدم از غلامــان تو آن قــدر کــرامت دیدم معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود به محب تو محال است دری بسته شود وای از غصه جانـسوز جــدایــی نجف نــرود از دل من میـل گــدایــی نجــف منــم آقــا همــه ایــام هــوایــی نـجــف مــردم از دوری ایــوانِ طلایـی نجـف کاش من صحن تو را با مژه جارو بکشم سحری در حرمت از ته دل هـو بکشم آمدم سوی تو ای شــاه به قصد یــاری اشک چشمم شده از بی کسی تو جاری ای که بوده روی دوش تو غم بسیاری کمـرت تا شده بود از غــم بی عمّاری چون تومظلوم دراین ارض وسما نیست علی حق تو این همه غربت به خدا نیست علی از چه بستند ید بت شکنت را ای وای دیده ای ســوختن یــاسمنت را ای وای پیر کردند تو را و حسنـت را ای وای داغ کوچه بخدا سوخت تنت را ای وای بین دیوار و دری زندگی ات ریخت بهم زخم شد بال و پری زندگی ات ریخت بهم آسمان ها هـمه از داغ تو گــریــان آقا کــوفه آورد به روی لب تو جــان آقـا گفت کــافـر به شما بنــده شیــطان آقـا وای من کُشت تو را دشمن قــرآن آقـا عرش لرزید به خود تا که شکستند سرت شد همین ضربه ولی مرهم زخم جگرت رفتی و زینب و کلثــوم تو دلگیر شدند حسنــیــن تو علـی زخمی تقدیــر شدند "آن یتیمان که سر سفـره تو سیـر شدند لب گــودال رسیـدند، همه شیــر شدند" کوفه این بــار غــلام طمــع گنــدم شد زیر نیـزه تن زخــمی حسینت گــم شد
: امتیاز
|
شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)
امشب صــدای نــالــۀ، مــولا نـیــامــد تنهای شهــر خویش در صحــرا نیـامد امشب تمــام نخــل های کــوفه مُــردند آب از ســرشک دیــدۀ مولا نخــوردند امشب به هر ویران سرا با اشک خونین طفل یتیمی سفــره ای را کرده رنـگین ای نخل ها معشوق صحـرا را ندیــدید ای چــاه ها آیا صــدایش را شـنـیـدیـد؟ بیمار درد و غم، طبیبت را چه کردی؟ ای پیر نــابینا، حـبـیبت را چه کردی؟ ای با خبــر از درد خـاموشــان کجائی؟ ای مشعــل بــزم فرامــوشان کـجــائی؟ امشب به چاه کــوفه دادت را نگـفـتـی حــتــی اذان بــامــدادت را نــگــفــتـی فزت و رب الکعبه ات در گوش مانده امشب چــراغ مسجدت خــاموش مانده افــلاکیــان ذکر علــی با هــم گــرفتـند مرغــابیان هم تا سحــر ماتــم گــرفتند طفلی که دیشب تا سحـرگـاهان نخـفـته ویرانه را با اشک خــونین تـرک گفته از هر کسی جویای احوال تو می گشت در کوچه های کوفه دنبال تو می گشت کامش گرسنه جان پــاکش از بـدن سیر در دست های خالی اش ظرفی پر از شیر رنگش چو مهتاب شب از صورت پریده درظرف شیرش گشته جاری اشک دیده او پشتِ در پیوستــه با تو راز میـکرد تو مــرغ روحت از بدن پرواز میکرد دردا که از فرق تو خون بر خاک دادند پیشــانیت را تا به ابــرو چــاک دادنــد اعمــال صبــح قــدر را آغــاز کــردند از فــرق خــونین تو قــرآن باز کـردند با آنهمه خــوبی که عمـری از تو دیدند سرو قدت را از ستم در خــون کشیدند در سجــده حقت را ادا کــردند افسوس فــرق منیرت را دو تا کردند افـسـوس آهت شــرر بر قلب سنگ خـاره میزد خــون از سر نــورانیت فـوّاره میــزد ای کشته در محراب از فــرط عـدالت خــوش بر شما دادند پــاداش رســالت از تیغِ زهـر آلوده و از ضرب سیــلی روی تو گلگون، روی زهرا گشت نیلی روزی که با هم در سقـیـفـه عهد بستند فرق تو و پهلــوی زهــرا را شکـسـتند تشییــع تو تـشییــع زهــرا شد شبــانــه هم دفــن تو هم دفــن او شد مخـفـیــانه این راز در دامان صحــرا بود مخـفی هم دفن تو هم دفـن زهــرا بود مخــفی قبر تو ای تا صبــح روز حشر مظلوم آخــر برای دوستـانت گــشت معــلــوم دردا که یــاران عــقــدۀ دل وانکــردند چون قبـر زهــرای تو را پیــدا نکردند اینک زجا خیز و به جسم شیعه جان ده آن تـربـت گــم گشته را بر ما نشان ده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چیزی شبیه رایحه ای می وزید و رفت شبها به شانه نان و رطب می کشید و رفت افـسـوس قــدر و منـزلـتـش را نداشتند تا در جوار کـوثــر خود آرمیـد و رفت زهرا همان علی و علی نیز فاطمه است شکـر خدا فــراق به پایان رسید و رفت مردی که شـاهـد صدمات مـدیـنـه بـود یک روز مرد ... و درسحری شد شهید و رفت گرچه کنار بسترش از مردها پر است اما دریغ مـحسن خـود را نـدیـد و رفت
: امتیاز
|